شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

roksana

+ مشک را پر آب کرد ؛ از خوشحالي حتي حواسش نبود که دستانش را بريده اند !
بعد از ريخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که فرصت نکرد سراغي بگيرد از بازوانش !
وقتي که برادرش حسين (ع) آمد بالاي سرش ؛ تا مي خواست مانند هميشه دست به سينه سلام دهد ، تازه فهميد که دستانش نيستند …
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top